به گزارش سایت تجارت ایران و چین به نقل از دنیای اقتصاد: روابط بینالملل در میان گذاشته است: آیا چین به ژاپن دهه۱۹۹۰ تبدیل میشود؟ آیا اقتصاد چین همانند ژاپن رو به افول میگذارد و سرانجام در رقابت با آمریکا از قافله جا میماند؟ متفکران اقتصادی و بینالمللی در این پروژه ترجیح دادهاند به جای جدایی ذهنی اقتصاد از سیاست، این دو حوزه را بهعنوان حوزههای درهمتنیده در نظر بگیرند. برخی از این متفکران اقتصادی پس از بررسی شباهتها و تفاوتهای اقتصاد چین و ژاپن به تاثیرگذاری مولفههای ژئوپلیتیک بر این معادله پرداختهاند.
مجله «اقتصاد سیاسی بینالمللی» (INTERNATIONAL ECONOMIC POLICY) مجلهای است که از سوی مرکز «مصور رحمانی برای بازرگانی و حکمرانی» منتشر میشود که زیرمجموعه دانشکده کندیِ دانشگاه هاروارد است. این مرکز در قالب یک «هماندیشی» مجموعهای از کارشناسان مسائل چین را گرد هم آورده است تا درباره آینده چین و الگوآموزی این کشور از فروپاشی شوروی یا ژاپنیزه شدن چین به تبادلنظر بپردازند. این مجله که در زمستان۲۰۲۳ منتشر شد، نظرات ۲۵کارشناس را در این رابطه جویا شده که پیشبینیهای خود را درباره آینده چین ارائه میدهند.
«شی جینپینگ»، رهبر چین روی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه۱۹۹۰ و چگونگی اجتناب از سرنوشتی مشابه برای اقتصاد چین متمرکزشده است. آیا او در عوض برای مطالعه ژاپن و دهههای ازدسترفته این کشور در اوایل دهه۱۹۹۰ عملکرد بهتری دارد؟ آیا «شی» اکنون باید به پیامدهای بدهی هنگفت کشورش، کاهش مازاد تجاری با ایالاتمتحده و اروپا و سقوط وامهای رهنی (البته از چشمانداز جمعیتی ناامیدکننده چین و سایر چالشها سخنی به میان نمیآورم) فکر کند؟ آیا بقیه جهان باید نگران از دست دادن یا کاهش بالقوه سرعت اقتصاد یکی از موتورهای اصلی رشد جهانی باشند؟ در همین حال، مقامهای چینی سناریوی بسیار دلگرمکنندهتری را ارائه میکنند. شما به چه چیزی باور دارید؟
خطر «ژاپنیزه شدن»
ویلیام اُوِرهولت – محقق ارشد، دانشکده کند در هاروارد و نویسنده «بحران موفقیت چین» (۲۰۱۸)
در کتابی با عنوان «بحران موفقیت چین» در سال2018- که بسیاری از مشکلات کنونی چین را از پیش خبر میداد- خطر «ژاپنیزه شدن» را برجسته کردم که همانا کُندی توسعه ناشی از ائتلاف مجموعههای صنعتیِ سنتی و سیاستمدارانی است که مانع اصلاحات، رقابت، نوآوری و بینالمللی شدن میشوند. «شی جینپینگ» این خطرات را از چند جهت تشدید کرده است. او میخواهد هسته اقتصاد چین تحت سلطه گروهی از شرکتهای بزرگ دولتی باشد. او انتظار دارد که نوآوری بهشدت از طریق یارانه دادن به آن شرکتها حاصل شود و کمیته حزبی در هر شرکتی بر تصمیمات استراتژیک تجاری حق وتو داشته باشد. منابع مالی بانکی در شرکتهای غولپیکری ادغام شده است که نمیتوانند شرکتهای خصوصی محلی را به شکل اعتباری تامین کنند. «شی» یک بوروکراسی دولتی/ حزبی را که پیشتر نوآور بود، از طریق ترس همهجانبه آمیخته با اتهامات سیاسی از حرکت بازداشته است. «شی» به دنبال خودکفایی صنعتی است.
کنترل بر تخصیص بودجه تحقیقاتی به دبیران حزبی داده شده است که منفعتهایی در این زمینه دارند. تبادلات علمی با کشورهای خارجی متوقف شده و ارزش آموزشی و شغلی یادگیری زبان انگلیسی کاهش یافته؛ اما چین مزایای کلیدی خود را حفظ کرده است. چین ظهور بنگاههای کوچک و متوسط نوآورانه را تسهیل کرده؛ درحالیکه ژاپن از آنها جلوگیری کرده است. چین تحول اجتماعی از یک «اقتصاد تولیدی» به یک «اقتصاد خدماتی» را تسهیل کرده است؛ درحالیکه شرکتهای صنعتی غولپیکر ژاپن دارای نفوذ سیاسی برای کند کردن این تحول هستند.
جامعه چین بهمراتب بیشتر از ژاپن نگاه به بیرون دارد. دانشجویان ناامید و بلندپروازِ چینی به خارج از کشور میروند؛ اما دانشجویان ژاپنی در داخل میمانند. بورسیه علمی چین رقابتی است و در سطح بینالمللی همکاری میکند؛ درحالیکه ژاپن چنین نیست. نخبگان چینی به انگلیسی (و سایر زبانها) صحبت میکنند. بنابراین تا حدی به ایدههای خارجی دسترسی دارند که همتایان ژاپنیشان به آن دسترسی ندارند. اقتصاد چین برای جنرالموتورز و هزاران شرکت خارجی دیگر هم از نظر عرضه و هم در تقاضا تا حدی باز است که ژاپن چنین نیست. با وجود تغییرات «شی»، اما این مزیتها همچنان قوی هستند.
اما «شی» مزیتهای مهم چین را با خطر مواجه ساخته است. یکی از بزرگترین مزیتهای چین «سازگاری» آن است. هرکدام از تیمهای رهبری (مائو/ دنگ/ جیانگ/ هو/ شی) سیاست و اقتصاد کشور را بهشدت تغییر دادهاند تا ناکامیهای سلف خود را اصلاح کنند. «شی» این روند تغییر و اصلاح را مختل کرده است؛ اما ما هنوز نمیدانیم که آیا او سازگاری را محدود کرده یا فقط موقتا آن را قطع کرده است. مزیت دیگر چینیها حس تحرک و بهتر شدن همهچیز برای همهکس بوده است. ژاپن در دهه1980 چنین بود؛ اما سپس چند دهه رکود تقریبی، جوانان ژاپنی را غرق در ناامیدی کرد. چرا در خارج از کشور سرمایهگذاری کنید یا در آرزوی نوآوریهای مخرب باشید درحالیکه کل تجربه زندگی فرد در حال مرگ است؟
چین اکنون در جایی قرار دارد که ژاپن در دهه1970در آن قرار داشت. وقتی رشد چین کُند میشود، وقتی خشک و غیرقابل انعطاف میشوند، وقتی ترس بحثهای جدی درباره هر آنچه را که مشخصه جامعهی چینی است خاموش میکند، خطرات ژاپنیزه شدن افزایش مییابد. واکنش چین به بنبست اقتصادی و علمی برعکس ژاپن است. ژاپنیها در داخل میمانند و در جستوجوی فرصتهای بزرگتر به خارج از کشور هجوم نمیبرند. در مقابل، اکثر خانوادههای طبقه متوسط و نخبه چینی میخواهند پول، فرزندان و اغلب خودشان از چین خارج شوند.
پکن در معرض خطر از دست دادن خلاقترین ذهنها و ایدههای تجاری خود از طریق سرکوب است؛ بهگونهایکه ژاپن چنین نمیکند؛ اما مهاجرت دستهجمعی چینیها همچنین یک حلقه بازخورد گسترده جهانی را تغذیه میکند که از نظر تاریخی احیای مجدد را تسهیل کرده است. ما هنوز در یک چرخه طولانی هستیم که محرک مرحله اولیه آن «سون یات سن» تبعیدشده به خارج بود. اوج اقتصادی بزرگ چین در چهار دهه گذشته بخشی از چرخه کوتاهتری است که محرک آن آگاهی دنگ شیائوپینگ از موفقیتهای چهار اژدهای کوچک همراه با سرمایه، هوش تجاری و پول هنگکنگ، تایوان و شبکههای چینی خارج از کشور بود.
چین به ژاپن شباهت دارد یا شوروی؟
دِرِک سیزِرز – همکار ارشد در موسسه امریکن اینترپرایز
تمایل «شی» برای دوری از سرنوشت سیاسی اتحاد جماهیر شوروی ممکن است به طرز نادرستی او را تشویق کرده باشد که چین را از نظر اقتصادی و از طریق افزایش تمرکز، بیشتر شبیه اتحاد جماهیر شوروی کند. اگر چنین است، سرنوشت اقتصادی چین ناگوار است. بااینحال، ژاپن هنوز مقایسه بهتری به نظر میرسد. ژاپنِ سی سال پیش کاملا مناسب نیست؛ این کشور به نسبت ثروتمندتر و کوچکتر از چین فعلی یا آینده بود. اما ژاپن در آن زمان نتوانست به همان چالشهای اصلیای بپردازد که چین در حال حاضر به آن میپردازد. اول، شباهتهایی در جهتگیری اقتصادی خارجی بین چینِ2023 و ژاپن حدود سال1993 وجود دارد؛ اما آنها آنقدر که به نظر میرسد مهم نیستند. اقتصادهای بزرگ باید به خانههای خود تمایل داشته باشند، نه اینکه بهشدت به تقاضای جهانی یا مدیریت نرخ ارز متکی باشند.
اگر هدف چین برای رشد ادامه یابد، درسِ گرفتهشده از ژاپن این نیست که به یک استراتژی توسعه مناسب برای یک اقتصاد دنبالهروی متوسط بچسبد، بلکه باید فراتر از آن حرکت کرد. موانع انجام این کار همانا نکات کلیدی مقایسه هستند. بر اساس گزارش «بانک تسویهحسابهای بینالمللی»، پس از پاسخِ لجامگسیخته و تحرکآمیز چین به بحران مالی جهانی، بار بدهی این کشور بهشدت افزایش یافت و در اواسط سال2022 مشابه ژاپن در اواسط سال1998 بود. وضعیت جمعیتی بهتر است؛ اما فقط برای حال حاضر. سازمان ملل میانگین سنی چین در سال2021 را برابر با ژاپن در سال1992 اعلام کرد؛ اما چین از این نقطه سریعتر از ژاپن پیر میشود. یکی از پاسخهای ژاپن به دهههای ازدسترفتهاش، تلاش برای روی آوردن به نوآوری بود. این بهخوبی کار نکرد و نوآوری بیشتر در حین پیری یک کار دلهرهآور است.
چین با یک مانع دیگر روبهرو است: این کشور نمیخواهد نوآوری کنترل حزب کمونیست را از بین ببرد و بنابراین به بخش خصوصی مشکوک است. برای پیشبینی عملکرد بهتر چین از ژاپن در دهه1990 در نوآوری، باید باور داشت که هدایت دولتی و بسیج منابع میتواند بر پیری، تخصیص نادرست مالی و تنفر از رقابت و حقوق مالکیت خصوصی غلبه کند. با توجه به تاکید بر کنترل سیاسی بر عملکرد اقتصادی متعارف، مشخص نیست که چین با چه سختیای مسیر خود را طی خواهد کرد. در حال حاضر، این کشور رشد آهسته تولید ناخالص داخلی را گزارش میکند؛ اما همچنان اشتغالزایی بالایی دارد و از استقراض در مقیاس بزرگ در طول همهگیری اجتناب کرد.اگر موقعیت داخلی این کشور امن باشد و اهداف حیاتی در خارج از کشور محقق شود، «شی» ممکن است تمایل بیشتری به رویارویی با واقعیت اقتصادی داشته باشد تا «کارشناسان»ی که زمانی اصرار داشتند ژاپن به شکوه بازمیگردد یا آنهایی که اکنون چین را تبلیغ میکنند.
در نهایت، سابقه چین بهعنوان موتور رشد جهانی پیچیدهتر از آن چیزی است که معمولا ادعا میشود. چین از طریق مازاد تجاری از تولید ناخالص داخلی بقیه جهان میکاهد. درست است که تولید ناخالص داخلی کاربرد محدودی دارد و یک چینِ در حال رکود برای تورم مصرفکننده و تقاضای کالاها، در میان مسائل دیگر اهمیت دارد. اما این گمراهکننده و به طرز عجیبی ساده است که فقط روی رشد تولید ناخالص داخلی چین بهعنوان سهمی در اقتصاد جهانی حساب کنیم. خوشبختانه، ازآنجاکه رشد تولید ناخالص داخلی چین همچنان کُند خواهد بود، این چیزی نیست که مهم باشد.
بازتولید ترسهای دهه90 در واشنگتن
جوزف اس.نای جونیور – استاد دانشگاه هاروارد و دستیار سابق وزیر دفاع امریکا ، نویسنده کتاب «آیا اخلاق مهم است؟» (آکسفورد، 2020)
در اوایل دهه1990، آمریکاییها نگران بودند که ژاپن از ایالاتمتحده پیشی بگیرد. اکنون ما نگران هستیم که چین از آمریکا پیشی بگیرد؛ اما باز هم ترسها مبالغهآمیز است. برخلاف باور عمومی فعلی، چین بزرگترین اقتصاد جهان نیست. چین بر اساس اندازهگیری «برابری قدرت خرید» (PPP)، در سال2014 از اقتصاد ایالاتمتحده بزرگتر شد. اما «برابری قدرت خرید» ابزار اقتصاددان برای مقایسه برآوردهای رفاه است، نه قدرت اقتصادی. حتی اگر چین روزی از نظر اندازه کل اقتصاد که با نرخ ارز اندازهگیری میشود از ایالاتمتحده پیشی بگیرد، تولید ناخالص داخلی تنها معیار قدرت کلی نیست. چین از نظر شاخصهای نظامی و قدرت نرم از ایالاتمتحده بسیار عقبتر است و اگر متحدان ایالاتمتحده مانند اروپا و ژاپن را هم شامل شود، قدرت اقتصادی نسبیاش کمتر میشود.
بااینوجود، مقیاس قدرت اقتصادی چین همچنان مهم باقی خواهد ماند. ایالاتمتحده زمانی بزرگترین قدرت تجاری و وامدهنده دوجانبه جهان بود. امروزه نزدیک به صد کشور، چین را بهعنوان شریک تجاری اصلی خود مینگرند؛ درحالیکه تنها پنجاهوهفت کشور چنین رابطهای با ایالاتمتحده دارند. چین در دهه گذشته از طریق «ابتکار کمربند و جاده»ی خود یک تریلیون دلار برای پروژههای زیرساختی وام داده است. علاوه بر این، موفقیت اقتصادی چین قدرت نرم آن را در بازارهای درحالتوسعه و نوظهور افزایش میدهد. توانایی چین برای اعطا یا ممانعت از دسترسی به بازار داخلیاش به این کشور اهرم قدرت سختی میدهد. خیلی زود است که روی «اوج گیری چین» شرطبندی کنیم. یک استراتژی خوب مستلزم ارزیابی دقیق و خالص است.
دستکم گرفتن باعث ایجاد رضایت میشود؛ درحالیکه دست بالاگرفتن ترس ایجاد میکند که هر یک میتواند منجر به اشتباه در محاسبه شود.چین کشور قدرتمندی است؛ اما از نظر مشکلات اقتصادی، جمعیتی و سیاسی نیز در مقایسه با آمریکا دارای نقاط ضعف مهمی است. نیروی کار این کشور در سال2015 به اوج خود رسید، نرخ رشد اقتصادیاش در حال کاهش است و متحدان سیاسی انگشتشماری دارد. این کشور با چندین همسایه خود اختلافات مرزی دارد؛ بهویژه با هند که از نظر جمعیت از چین عبور کرده است. چین به انرژی وارداتی وابسته است که باید از اقیانوس هند عبور کند و نظام مالی چین همچنان ضعیف است. در مجموع، ایالاتمتحده دست قویتری دارد، درست همانطور که در دهه90 دست برتر در برابر ژاپن داشت، اما اگر درباره صعود چین یا بیخیالی درباره «اوج» چین تسلیم هیستری شویم، نمیتوانیم با کارتهای خود بهخوبی بازی کنیم.