چرا چین دست به حذف شرکت های اینترنتی زده است؟

هرچند وقت یکبار شاهد اخبار تازه‌ای از وضع قانون یا ایجاد محدودیت برای شرکت‌های اینترنتی توسط دولت چین هستیم.

به گزارش تجارت ایران و چین، با وجود اینکه شرکت‌های اینترنتی در چین و حتی خارج از این کشور پیشرفت زیادی داشته‌اند و در تجارت و بورس نیز فعالیت دارند اما دولت چین بنا به دلایلی در چندماه اخیر تدابیر و محدودیت‌های سختی را نسبت به آنها در پی گرفته است. این در حالی است که آنچه چین از آن فراری است به نام صنعت “فناوری” در سایر کشورها نظیر آمریکا به سرعت در حال رشد است و طرفداران زیادی پیدا کرده است.

برای دسترسی سریع تر به اخبار عضو اینستاگرام تجارت ایران و چین شوید

کسانی که اخبار تجارت را دنبال می‌کنند احتمالاً در چند ماه گذشته متوجه پدیده‌ای جالب و عجیب شده‌اند: دولت چین در حال نابودکردن شرکت‌های اینترنتی‌ خود است.

در گزارشی که توسط خبرگزاری مهر و به نقل از گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه فضای مجازی منتشر شده، آمده است: این ماجرا زمانی آغاز شد که دولت چین عملاً عرضه اولیه سهام شرکت انت فایننشال را کنسل و سپس این شرکت را منحل کرد.

«جک ما» مؤسس انت فایننشال و همچنین مؤسس شرکت عظیم تجارت الکترونیک علی‌بابا، برای ملاقات با دولت احضار و بعد برای چند هفته ناپدید شد. سپس دولت یک جریمه ضد انحصاری (آنتی‌تراست) چند میلیارد دلاری علیه علی‌بابا (که گاهی آن را با آمازون مقایسه می‌کنند) وضع کرد، مرورگر وب محبوب خود را از اپ‌استورها حذف و چند اقدام دیگر نیز علیه این شرکت انجام داد. ارزش امپراطوری تجاری «ما» به شدت سقوط کرده است. اما «ما» فقط برجسته‌ترین هدف بود.

دولت چین به دنبال شرکت‌های فین‌تک (فناوری مالی) دیگر، از جمله شرکت‌های متعلق به دیدی (اوبر چین) و تنسنت (بزرگ‌ترین شرکت رسانه‌های اجتماعی چین) نیز است.

وقتی «دیدی» در حال آماده‌شدن برای عرضه اولیه سهام در ایالات‌متحده بود، تنظیم‌گران چینی اعلام کردند که در حال بررسی این شرکت بر اساس «مبانی امنیت ملی» بوده‌اند و اکنون قرار است مجازات‌های متعددی علیه آن اِعمال کنند.

دولت همچنین به اِعمال فشار «ضد انحصاری» مبادرت ورزیده است و تنسنت و بایدو (دو شرکت برتر اینترنتی چینی) را به خاطر معاملات سابقشان جریمه کرده است.

تنظیم‌گران، رهبران شرکت‌های بزرگ فناوری شامل بایت‌دنس، شرکت مالک تیک‌تاک را احضار کردند و احتمالاً آن‌ها را تحت فشار قرار دادند. در حال حاضر شرکت‌های فناوری متعددی در چین در حال «اصلاح‌شدن» هستند.

فهمیدن اینکه چه چیزی در حال رخ دادن است برای کسانی که بیرون از رابطه بسیار پیچیده و مبهم حزب، دولت و کسب‌وکار بزرگ چین قرار دارند بسیار دشوار است. حتی روشن نیست که چه کسی این احکام را صادر می‌کند یا ماحصل نهایی این سرکوب‌ها چه خواهد بود. به همین دلیل فهمیدن اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن است بسیار سخت است.

برخی از مشاهده‌گران این وضعیت را یک کمپین ضد انحصاری می‌بینند، مشابه آنچه که در ایالات‌متحده یا اتحادیه اروپا در جریان است. رهبران چین چنان‌که مشهور است می‌خواهند مانع شکل‌گیری مراکز بدیل قدرت شوند، اما آیا غرب در این رابطه تفاوت زیادی با چین دارد؟

بیشتر بخوانید:

استان گوانشی از شرکت های محلی برای حضور در بازارهای خارجی حمایت می کند

خلاقیت یک شرکت چینی در ساخت باتری بدون کبالت

یکی از انگیزه‌های محرک در پس جنبش ضد انحصاری جدید در ایالات‌متحده مهار قدرت سیاسی شرکت‌های فناوری بزرگ به‌طور خاص است؛ اگر بخواهید، می‌توانید سرکوب شرکت‌های فناوری چینی را صرفاً یک جنبش نئوبرندیس در مقیاس بزرگ‌تر در نظر بگیرید.

اما وسعت این سرکوب چینی به تفاوت مهمی اشاره دارد. ایالات‌متحده پیش از این چند غول شرکتی خود را سر جایشان نشانده است (مایکروسافت، ای‌تی‌اندتی، استاندارد اویل)، اما در نهایت صنایعی که این شرکت‌ها بخشی از آن‌ها بودند را نابود نکرد.

بعید است که ما شاهد اقدام عظیمی علیه همه شرکت‌های اینترنتی ایالات‌متحده در آنِ واحد باشیم و کنش گسترده اتحادیه اروپا نیز احتمالاً به شکل وضع قوانین جدید خواهد بود و نه سرکوبی سراسری.

در مقابل، حمله چین به شرکت‌های فناوری خودش بسیار فراگیرتر به نظر می‌رسد. چرا که چین فقط به بزرگ‌ترین شرکت‌های اینترنتی حمله نمی‌کند، بلکه در حال حمله به کل این حوزه است. هر دلیلی که داشته باشد، چین ناگهان دیگر طرفدار صنعتی که ما آن را «فناوری» می‌خوانیم نیست.

این اتفاق عجیبی است چراکه سال‌ها در رسانه‌های غربی طرز فکر مرسوم این بود که داشتن یک بخش «فناوری» برای نوآوری و رشد و … حیاتی است. در واقع، سال‌های سال خبرگان و صاحب‌نظران آمریکایی می‌گفتند که اقتصاد چین به خاطر اصرار دولت بر کنترل اطلاعات عقب خواهد ماند، زیرا اصرار دولت بر کنترل اطلاعات ساختن بخش فناوری در کلاس جهانی را برای چین غیرممکن خواهد کرد! سپس چین به هر روی یک بخش فناوری در کلاس جهانی ایجاد کرد، و حالا عمداً در حال نابود کردن بخش فناوری در کلاس جهانی است که خودش ساخته است.

«نوآوری» به سبک آمریکایی دیگر کافیست!

اما توجه داشته باشید که چین در حال سرکوب همه شرکت‌های فناوری خودش نیست. برای مثال چنین به نظر می‌رسد که هواوی هنوز از حمایت کامل دولت برخوردار است. دولت با سرعتی متهورانه در حال تلاش برای ایجاد یک صنعت نیمه هادی داخلی در کلاس جهانی است و برای رسیدن به این هدف مقادیر کلانی پول را به استارت‌آپ‌ها، حتی نامطمئن‌ترین آن‌ها، بذل و بخشش می‌کند و همچنان مبالغ هنگفتی را نیز صرف هوش مصنوعی می‌کند.

آنچه چین در حال نابود کردن آن است فناوری نیست، بلکه شرکت‌های نرم‌افزار اینترنتی است که مستقیماً با مصرف‌کننده سروکار دارند و آمریکایی‌ها تمایل دارند برچسب «فناوری» روی آنها بزنند.

به هر حال چرا آمریکایی‌ها «فناوری» را با شرکت‌هایی مثل گوگل، آمازون، و فیس‌بوک یکی می‌گیرند؟ یک دلیل این است که صنعت اینترنتی مصرف‌کننده چیزی است که آمریکا واقعاً در آن خوب است؛ برخلاف صنایع سخت‌افزار الکترونیک، نرم‌افزار مصرف‌کننده حوزه‌ای است که رقیبان آسیایی سخت‌کوش و جاه‌طلب آمریکایی هنوز نتوانسته‌اند این کشور را در آن شکست دهند.

دلیل دیگر این است که شرکت‌های نرم‌افزاری بسیار سودآور هستند؛ فیس‌بوک در سال ۲۰۲۰ بیش از ۱۸ میلیارد دلار درآمد داشت، یعنی سه برابر میکرون یا هانی‌ول و ۶ برابر سیسکو.

شرکت‌های نرم‌افزاری موفق با هزینه‌های جاری پایین، اثرات شبکه‌ای، گنجینه‌های دارایی‌های فکری، ارزش برند قدرتمند و محصولات متمایزشان به‌طور طبیعی تمایل به ایجاد سودهای ناخالص بالا دارند. این امر هم در مورد شرکت‌های نرم‌افزاری کوچک‌تر و هم در مورد شرکت‌های نرم‌افزاری بزرگ صادق است. از آنجا که در آمریکا اغلب تمایل به برابر گرفتن سود و ارزش است، این به معنای آن است که این کشور «صنعت نرم‌افزار رو به مصرف‌کننده» را پرچمدارِ صنعت خود می‌داند، پرچم‌داری که برای ملتش ارزش اقتصادی بسیار زیادی به بار آورده است.

ممکن است چین به‌سادگی امور را به نحو متفاوتی ببیند. ممکن است دولت چین به این نتیجه رسیده باشد که سود شرکت‌هایی مثل علی‌بابا و تنسنت بیشتر از طریق اجاره‌ها حاصل می‌شود تا ارزش افزوده واقعی؛ اینکه آن‌ها با بهره جُستن از مزیت نخستین حرکت‌کننده برای کسب اثرات شبکه‌ای قدرتمند صرفاً روی یک زمین دیجیتال نامولد چمباتمه زده‌اند، یا اینکه نظام مالکیت فکری به نحوی جانب‌دارانه به نفع این شرکت‌ها کار می‌کند، یا چیزی شبیه به اینها. مطمئناً در آمریکا نیز کسانی هستند که عقیده دارند فیس‌بوک و گوگل در مقایسه با سودی که پارو می‌کنند ارزش اندکی تولید می‌کنند؛ شاید رهبران چین نیز، به دلایلی که تا همیشه برای ما مبهم باقی خواهند ماند، به همین نتیجه رسیده باشند.

غلبه اپلیکیشن‌ها جلوی تمرکز جوانان بر پژوهش را می‌گیرد

با این وجود اما به نظر می‌رسد که در اینجا چیز دیگری در حال وقوع است. اگر به چین و اقتصادش علاقه مند هستید، یکی از تحلیلگرانی که حتماً باید آثارش را بخوانید «دان وانگ» است که در GaveKal Dragonomics پژوهش می‌کند. قطعه زیر در نامه‌ای که وی در سال ۲۰۱۹ نوشته است، جلب توجه می‌کند.

«به نظر من اینکه جهان تصمیم گرفته است اینترنت مصرفی برترین شکل فناوری باشد خیلی عجیب است. برای من روشن نیست که چرا اپلیکیشن‌هایی مثل وی‌چت، فیس‌بوک، یا اسنپ دارند مهم‌ترین کار را در به پیش راندن تمدن ما که در زمینه فناوری شتابان در حال پیشرفت است انجام می‌دهند.

به نظر من کاملاً محتمل است که فیس‌بوک و تنسنت ممکن است برای پیشرفت‌های فناورانه سود خالص منفی داشته باشند. اپ‌هایی که آن‌ها توسعه می‌دهند حواس‌پرتی‌های سرگرم‌کننده‌ای عرضه می‌کنند که موجب افول زایایی و سازندگی می‌شوند و شرکت‌ها جوانان باهوش را از حوزه‌های متمرکز بر پژوهش و توسعه مثل علم مواد یا ساخت نیمه‌رسانا به سوی بهینه‌سازی تبلیغات و توسعه بازی‌های رایانه‌ای می‌کشانند.

شرکت‌های اینترنتی در سن‌فرانسیسکو و پکن مهارت بالایی در نوآوری در مدل کسب‌وکار و بالا بردن اثرات شبکه‌ای دارند، اما نه ضرورتاً در زمینه پژوهش و توسعه و ایجاد مالکیت فکری جدید.

ای کاش دست از این فکر برداریم که چون چین اینترنت مصرفی زنده و پر جنب و جوشی دارد پس در فناوری هم پیشتاز است. جمعیت زیادی که بازی‌های آنلاین انجام می‌دهند، کالاهای مورد نیاز خانه را آنلاین خریداری می‌کنند، از بیرون غذا سفارش می‌دهند و درب منزل تحویل می‌گیرند، موجب نمی‌شود که یک کشور در فناوری یا علم پیشتاز باشد؛ اینها شرکت‌های خوبی هستند، اما به نظر من، نشانه‌های پیشرفت تمدن فناورانه ما را باید به جای آن‌ها در دستاوردهای علمی و صنعتی جست».

 

فناوری اینترنت مصرفی «فناوری» واقعی نیست

شغل «دان وانگ» این است که سر در بیاورد بازیگران و مهره‌ها در چین به چه فکر می‌کنند و بعد آن افکار را به مردم منتقل کند. بنابراین وقتی وی این ایده را مطرح می‌کند که «فناوری اینترنت مصرفی «فناوری» واقعی نیست»، این سوال به ذهن متبادر می‌شود که آیا رهبران چین نیز به همین موضوع فکر می‌کردند؟

این پژوهشگر در نامه سال ۲۰۲۰ خود اینطور نوشته است: «معلوم شده که در چند ماه اخیر رهبران چین به سوی این دیدگاه حرکت کرده‌اند که فناوری سخت ارزشمندتر از محصولاتی است که ما را به نحوی عمیق‌تر به جهان دیجیتال می‌برند. اگرچه دیجیتال‌سازی مهم است، اما ما باید اهمیت بنیادی اقتصاد واقعی را به رسمیت بشناسیم و هرگز صنعت‌زدایی نکنیم.»

به نظر می‌رسد سرکوب صنعت اینترنت چین بخشی از سیاست صنعت ملی در حال ظهور این کشور باشد. وقتی رهبران چین به این فکر می‌کنند که می‌خواهند مهندسان و کارآفرینان کشور تلاششان را صرف چه نوع فناوری کنند، احتمالاً نمی‌خواهند آن‌ها انرژی و سرمایه خود را فقط صرف سرگرمی و فراغت کنند.

رهبران عالی رتبه چین به جای اینکه به سادگی اجازه دهند تا دولت‌های محلی منابع خود را برای هرچه که به نظرشان رشد سریع ایجاد خواهد کرد مصرف کنند (استراتژی دهه ۹۰)، اکنون در تلاش هستند تا ترکیب صنعتی کشور را به سوی آنچه که فکر می‌کنند در خدمتِ ملت به‌مثابه یک کل خواهد کرد هدایت کنند و آن‌ها فکر می‌کنند چه چیزی در خدمتِ ملت به‌مثابه یک کل خواهد بود؟ به نظر می‌رسد جواب این سوال قدرت باشد. قدرت ژئوپولیتیک و نظامی برای جمهوری خلق چین، متناسب با ملل رقیب.

ایجاد انگیزه نوآوری با هدف پیروزی در جنگ‌ها

اگر بناست جنگ سرد یا گرمی علیه ایالات‌متحده یا ژاپن یا هند و یا هر کشور دیگری آغاز شود، به مقداری سخت‌افزار نظامی و جنگی نیاز است. این یعنی نیاز به مواد اولیه، موتور، سوخت، مهندسی و طراحی، و غیره؛ همچنین برای به کار انداختن آن سخت‌افزار به تراشه نیاز خواهد بود، زیرا فناوری نظامی به نحوی فزاینده نرم‌افزار-محور بوده و البته به سفت‌افزار نیز نیاز است.

فراموش کردن این موضوع هم اکنون برای آمریکایی‌ها راحت است، اما زمانی وجود داشت که «توانایی پیروز شدن در جنگ‌ها» هدف انگیزه‌بخش نوآوری فناورانه بود. NDRC و OSRD نیروی محرکه در پس حمایت دولت از پژوهش و فناوری در جنگ جهانی دوم بودند و NSF و DARPA در دل این سنت رشد کردند.

در آمریکا هزینه‌های دفاع بخش بسیار بزرگی از هزینه‌های پژوهشی دولت را به خود اختصاص داده است و بسیاری از موفق‌ترین صنایع فناوری بخش خصوصی در آمریکا به طریقی محصول جانبی آن تلاش‌های دفاع‌محورند.

پس از جنگ سرد، اولویت‌های آمریکا از بقا به لذت تغییر یافت. فناوری‌هایی مثل فیس‌بوک و آمازون، که اساساً مربوط به اوقات فراغت و مصرف هستند، دیگر محصول جانبی سرگرم‌کننده و سودآور حوزه دفاع نیستند بلکه در مرکز آنچه آمریکایی‌ها «فناوری» می‌پندارند قرار گرفته‌اند.

اما چین هرگز واقعاً از حالت تلاش برای بقا بیرون نیامد. رهبران چین از رشد اقتصادی استقبال کردند اما آن رشد همواره در جهت غایت قدرت ملی همه‌جانبه بوده است. ممکن است جوانان چینی به‌طور فزاینده آماده خرج‌کردن و کمی خوش‌گذراندن باشند اما رهبری هنوز به اینجا نرسیده است. رهبران کارهای مهم‌تری دارند. آن‌ها باید انتقام قرن تحقیر را بگیرند و چین را به جایگاه حقیقی‌اش در اوج برسانند.

بدین‌ترتیب وقتی رهبران چین به این فکر می‌کنند که می‌خواهند مهندسان و کارآفرینان کشور تلاششان را صرف چه نوع فناوری کنند، احتمالاً نمی‌خواهند آن‌ها انرژی و سرمایه خود را فقط صرف سرگرمی و فراغت کنند. آن‌ها احتمالاً نگاهی به بخش اینترنت مصرفی‌شان انداختند و تصمیم گرفتند که رشته پیوند بین این بخش و قدرت ژئوپولیتیک نازک‌تر از آن شده که سرمایه و کار تخصصی را وقف آن کنند. بنابراین، طبق راه و رسم کلاسیک حزب کمونیست چین، زمان نابود کردن فرا رسیده بود.

جلوگیری از ورود خارجی‌ها به حوزه فناوری چین

عامل دیگری که برخی مطرح می‌کنند این است که شرکت‌های اینترنت مصرفی که چین در حال جریمه آن‌ها است درجات مالکیت خارجی بالایی دارند. بنابراین این قضایا می‌تواند تا حدی مربوط به جلوگیری از ورود خارجی‌ها به حوزه فناوری چین نیز باشد.

البته تفسیرهای متفاوتی از این رخدادها نیز وجود دارد. برای مثال یکی از این دیدگاه‌ها این است که اقدام چین بر ضد شرکت‌های فناوری عمدتاً به خاطر حفظ منافع مشتریان انجام می‌شود.

با این وجود اما به نظر می‌رسد هرگونه ارزیابی از اهداف دولت چین که اهمیت اساسی قدرت ملی همه‌جانبه را نادیده بگیرد احتمالاً کمی بیش از اندازه دیپلماتیک است. چین می‌خواهد یک «ابرقدرت تولید صنعتی» باشد، اما دلایلی برای آن دارد که بسیار فراتر از ایجاد شغل‌های تولید کالا برای مردم است.

یک بیانیه جدید از سوی شورای دولتی جمهوری خلق چین نیز به تازگی منتشر شده که تأیید رسمی انگیزه‌های چین در این زمینه است.

این بیانیه می‌تواند این طور قابل تفسیر باشد که دولت چین نخبگان تجارت و فرهنگ این کشور را به «تغییری عمیق» فرا می‌خواند تا چین آنقدر قوی شود که با ایالات‌متحده بجنگد، فرآیندی که برخی آن را انقلاب ۲.۰ فرهنگی نامیده‌اند.

این مقاله رو با بقیه به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *